سادهانگارانه است اگر تصور کنیم با یک مربی دیگر، همه قلههای آسیایی و جهانی را فتح میکردیم. بار این شکست از صدر تا ذیل، به دوش همه آنهایی است که مدیریت کلان این فوتبال را در دست گرفتهاند
علیاکبر استاد اسدی قبل از اینکه مدافع محبوب مایلیکهن در تیم ملی شود، فوتبالیستی گمنام بود. در توصیف استاد، به کنایه گفته میشد «بازیکنی که اولین باشگاهش، تیم ملی بود». با کمی اغماض میتوان این تعبیر را برای اکبر محمدی، سرمربی تیم ملی جوانان هم به کار برد که پیش از این پست، سابقه چندانی در فوتبال باشگاهی نداشته و همچنان صفت «مجری تلویزیون» روی دوش او سنگینی میکند.
فارغ از اینکه مکانیسم انتخاب اکبر محمدی به عنوان سرمربی تیم ملی جوانان بر چه اساسی بوده و چگونه بعد از یک بار ناکامی، باز هم فدراسیون به این مربی اعتماد کرده، آنچه که پیش از شروع این تورنمنت آزاردهنده بود، اعتماد به نفس افراطی این مربی جوان در لابلای مصاحبههای متعددش بود. مربیای که دو سه روز پیش از اعزام تیم ملی جوانان به امارات، مشتری پر و پا قرص نمایشگاه مطبوعات بود و در هر غرفهای که حاضر شد، وعده داد «جانش را برای صعود تیم ملی گرو بگذارد» محمدی در توصیفهای اغراقآمیزی که بیشباهت به لحن مورینیو هم نبود، از اینکه چقدر «تیمش توانسته ایتالیاییها را تحت تاثیر قرار دهد» صحبت کرد و عاقبت از پیشنهاد تیمهای «سری آ» ایتالیا، به چند بازیکن تیم ملی جوانان رونمایی کرد. اما در عمل، وعدههای نمایشگاهی محقق نشد و حسرت صعود به جام جهانی جوانان، همچنان ادامه یافت.
با نگاهی منصفانه، میتوان بارقههایی از امید را در تیمی که اکبر محمدی به امارات برد، مشاهده کرد؛ به طور مثال گل دوم تیم جوانان به ژاپن، از آن سبک گلهای کمیاب در فوتبال ماست که با چند پاس تکضرب و یک پاس رو به جلوی بینقص به دست آمد. و یا میتوانیم دلخوش باشیم که این تیم جوانان، برخلاف اکثر تیمهای پایهای ما در رشتههای مختلف، بازیکن «صغر سنی» نداشت و یا اگر داشت، اظهرمنالشمس نبود.
اما از منظری دیگر، ظلم به فوتبال است که تیم ما به عنوان عصاره و چکیده فوتبال پایهای در رده جوانان، به جام جهانی صعود کند و کره جنوبی حذف شود. بد نیست کمی سطح توقعاتی که داریم با موجودیمان تناسب داشته باشد. وقتی بزرگترین و محبوبترین باشگاههای ما، فقط برای رفع تکلیف در ردههای پایه تیمداری میکنند و در برخی موارد، تیمهای جوانان و نوجوانان تبدیل به «بیزنس» شده، چه توقعی داریم که یکی از تیمهای برگزیده جام جهانی باشیم؟ چارهای جز تکرار این جمله کلیشهای نیست؛ «چه کاشتهایم که انتظار برداشت داریم؟»
اکبر محمدی نمیبایست مربی تیم ملی جوانان میشد، تجربه کافی نداشت و.... اما این همه ماجرا نیست و سادهانگارانه است اگر تصور کنیم با یک مربی دیگر، همه قلههای آسیایی و جهانی را فتح میکردیم. بار این شکست از صدر تا ذیل، به دوش همه آنهایی است که مدیریت کلان این فوتبال را در دست گرفتهاند و بدبختانه، چیز زیادی از فوتبال، این پدیده پیچیده، نمیدانند.