تلاش چند باره براي تغيير مديرعامل پرسپوليس و سپس تثبيت وي و انجام اين فرآيند دست كم در 3 نوبت طي 40 روز اخير سوالات زيادي را در اذهان ورزشدوستان ايجاد كرده است.
1- اگر مديرعامل فعلي موفق است چرا براي يافتن جانشيني براي او تلاش ميشود و سپس با نخستين موج مقاومت و مخالفت توسط مديرعامل و همفكران وي اين تلاش پايان مييابد و مدير كنوني ابقا ميشود؟
2- اگر مدير مذكور از عهده وظايفش برنيامده، به چه سبب اين امر به صراحت در داخل هيات رييسه باشگاه مورد بررسي و اقدام قرار نميگيرد و همان جا درباره آن تصميمهاي لازم اتخاذ نميشود؟
3- تغيير در سمت مديرعامل دو باشگاه بزرگ تهراني هنوز حق سازمانهاي بالادست است زيرا مراتب انتقال آنها به بخش خصوصي آغاز نشده و سهام آن به متقاضيان واگذار نشده اما آيا براي شروع عصر واگذاري و سپس انتقال سهام به مردم و تبعات آن هم فكري شده است؟ آيا در آن زمان نيز بايد پيوسته براي باشگاه جلساتي داشت و اعضاي هيات مديره را تغيير داد و گروهي را برد و آورد و آيا قسمتي از اين كار در آن زمان در دست مالكان جديد و سهامداران تازه باشگاه نخواهد بود؟
4- حاصل تغييرات فوق در پرسپوليس – و همچنين استقلال – به طور خاص چه بوده و آيا تغييرات در بافت هيات مديره قرمزها نتايج بهتري را سبب شده و يا برعكس سببساز نزول بيشتر بوده و اگر مورد دوم صحيح است (كه به نظر ميرسد صحيح باشد) چرا فكري جديتر و اصوليتر صورت نميپذيرد و كاري اساسيتر نميكنند؟
5- حدود 40 روز پيش تصميم گرفته شد محمد جعفر كامبوزيا مديرعامل پرسپوليس شود و حتي قسمت اول كار كه عضو شدن وي در هيات مديره بود صورت پذيرفت اما در فهرست تازه. او كه رييس فدراسيون شطرنج است حتي عضو ساده هيات مديره هم نيست. آيا اين پست چنان پردردسر و توأم با عواقب تيره و هجومهاي كلامي ديگران است كه بايد نپذيرفته، دست به فرار زد و اگر چنين است اين وضعيت را چه كساني به وجود آوردهاند؟
6- مشابه سوالات فوق براي ناصر شفق هم صدق ميكند كه فقط دو سه روز بعد از مطرح شدن رسمياش به عنوان نامزد مديرعاملي با انتشار بيانيهاي عدم تمايل خود را اعلام كرد و سپس سر از پست و مكاني ديگر (مديريت تيمهاي ملي ردههاي سني پايه) درآورد. آيا تلطيف اين باشگاه و آرامسازي محيط آن واقعا غيرممكن است؟
7- مديرعامل پرسپوليس اظهارات فراواني طي 20 ماه احراز اين سمت داشته كه لزوما قصد بررسي هيچكدام آنها در اين مطلب وجود ندارد اما اين سوال هفته گذشته او كه چرا اين همه آدم براي هيات مديره ميآوريد و بلافاصله ميبريد و تاكيد بر اين امر كه اين فرآيند نظم و آهنگ و آرامش را از پرسپوليس گرفته، حرف نامعقولي نشان نميدهد.
8- معلوم نيست رييس قبلي هيات مديره با كدام اهداف در پرسپوليس مشغول به كار شد و سپس چهارشنبه گذشته كنار گذاشته و معاون ساماندهي امور جوانان وزارت ورزش جانشين او شد. البته رياست بر پرسپوليس همانطور كه پيشتر آمد هنوز حق سازمانهاي بالا دست است چون تملك آن به افراد ديگر انتقال نيافته اما اگر روساي منتصب قبلي بر اثر ناملايمات زمان چنان فرسوده ميشوند كه تغييرشان الزامي است آيا آوردن جانشين كار ارجحتري است يا تغيير شرايطي كه آنها را فرسوده ميكند؟
9- از بين پرسپوليسيهاي سابق و اصيل و قديمي خوردبين، كاشاني، كلاني و آشتياني ميتوانستند بار هيات مديره را بالاتر ببرند اما نياوردن آنها و انتصاب فردي كه رييس هيات مديره پيكان بوده است نامفهوم مينمايد.
10- اين همه تغييرات در آستانه آغاز فصل جديد ليگ برتر ايران خواه ناخواه عامل ثبات را از پرسپوليس ميگيرد و بهانه خوبي براي قبول باختهاي احتمالي در ميدان مسابقات است. به اينها بيفزاييد احتمال تغييرات مجدد را پس از روي كار آمدن دولت جديد تا دريابيد، زمان، زمان مناسبي براي تغييرات مكرر و خبرساز و غيراطمينانبخش نبوده است. آيا به اصل زمانشناسي اعتقاد داريم و اگر داريم، چرا آن را اينقدر كم و بد و دير در پرسپوليس به كار ميگيريم؟