سرانجام اتفاقي كه از مدتها قبل زمزمههايي در مورد رخ دادنش به گوش ميرسيد، به وقوع پيوست و روز گذشته علي كريمي رسما از باشگاه پرسپوليس اخراج شد. اين حادثه پس از آن رخ ميدهد كه خوزه مانوئل در كنفرانس مطبوعاتي عجيبش در ورزشگاه فولادشهر، رسما از به پايان رسيدن عمر حرفهاي جادوگر سخن گفت و حتي كارآمدي او را در بازيهاي پيشين هم زير سوال برد.
سرانجام اتفاقي كه از مدتها قبل زمزمههايي در مورد رخ دادنش به گوش ميرسيد، به وقوع پيوست و روز گذشته علي كريمي رسما از باشگاه پرسپوليس اخراج شد. اين حادثه پس از آن رخ ميدهد كه خوزه مانوئل در كنفرانس مطبوعاتي عجيبش در ورزشگاه فولادشهر، رسما از به پايان رسيدن عمر حرفهاي جادوگر سخن گفت و حتي كارآمدي او را در بازيهاي پيشين هم زير سوال برد. شايد اگر همه رفتارهاي كادر فني و مديريتي پرسپوليس استاندارد بود، ميشد حق را در اين مورد خاص به آنها داد و دستشان را باز گذاشت تا بازيكني را كه حضورش را در تيم به مصلحت نميبينند، كنار بگذارند. با اين وجود متاسفانه رويكرد مسوولان باشگاه در زمينه اخراج كريمي چندان صادقانه و منطقي بهنظر نميرسد. خوزه در حالي كريمي را يك بازيكن غيرمفيد براي تيمش قلمداد ميكند كه تنها پيروزي فصل سرخپوشان روي مهارت او پايهگذاري شده است. مانوئل در ماجراي حذف نام كريمي و انصاريفر از ليست بازي با سپاهان، اصرار داشت به رسانهها بقبولاند اين تصميم به ابتكار خود او اتخاذ شده است، اما نكته عجيب در اين مورد آن است كه پنج روز قبل از اين واقعه، خوزه از وجود هر دوي آنها در تركيب اصلي مسابقه با نفت تهران سود برده و حتي به كريمي – ناكارآمدترين بازيكن تيمش(!) – 90 دقيقه كامل در اين مسابقه ميدان داده بود. كنار هم چيدن اين قطعات، باعث ميشود اين تصور به وجود بيايد كه حذف نام انصاريفر و كريمي، دلايل غيرفني داشته و با حملات تند و آشكار سردار به آنها در طول يك هفته گذشته در ارتباط بوده است. چگونه ممكن است يك مربي به دفعات از كاپيتان تيمش تمجيد كند و او را حتي يك هفته قبل از اخراج هم بهطور تمام و كمال به بازي بگيرد، اما ناگهان اجازه حضور وي در تمرينات را هم صادر نكند؟ آيا سردار به افكارعمومي اجازه ميدهد كه كمي در مورد اين اتفاقات بدگمان باشند؟
بهنظر ميرسد جادوگر خاص فوتبال ايران، اين روزها تاوان گذشته پرماجرايش را ميپردازد. امروز در حالي كريمي را گوشه رينگ بردهاند و برايش حكم محروميت از حضور در تمرينات صادر ميكنند كه هيچ توضيح شفافي در مورد اتهامات جديد مرد شماره هشت وجود ندارد. او طي يك ماه گذشته حتي يك كلمه هم با هيچ رسانهاي صحبت نكرده، كوچكترين پاسخي به مصاحبههاي پرشمار رويانيان نداده، در قبال نيمكتنشينيهايش هيچ موضعي نگرفته و حتي پس از جا ماندن اخيرش از سفر به اصفهان نيز عكسالعمل خاصي نشان نداده است. آيا اين حق مردم نيست كه بدانند چرا كاپيتان تيمشان اخراج ميشود؟ آيا اين تحليلي به گزاف است كه سردار و شركا بعد از به بنبست رسيدن، در پي تحريف افكارعمومي برآمدهاند و در اين ميان قرباني خوش آب و رنگتري از علي كريمي نيافتهاند؟جالب اينجاست كه همه استنادات دوستان به گذشته است؛ اينكه جادوگر تيم دنيزلي را هم به هم ريخته بود يا اينكه از اين سابقهها در كارنامهاش زياد دارد. از سردار نظامي سرخپوشان ميپرسيم مگر نه اين است كه ميگويند «قانون عطف به ماسبق نميشود»؟ پس چطور امروز بايد كريمي را به جرم گذشتهاش تنبيه كرد؟ گله از غيرورزشيهاي فرصتطلب كه براي تحكيم جايگاهشان حاضرند هر اسطورهاي را به چارميخ بكشند و در اين ميان از علي دايي تا علي كريمي هم فرقي برايشان نيست، چه ثمري ميتواند داشته باشد؟ اينجا شرح شكايت را بايد پيش نابغهاي برد كه با گذشته پرپرخاش و مملو از سوءتفاهمش، باعث ميشود ديگران هميشه توجيهي براي عبور از او داشته باشند. اگر علي كريمي اندكي خويشتندارتر بود، اگر شوت نفرين شدهاش به ساك ورزشي وجود نميداشت، اگر كمي بيشتر با دنيزلي ميساخت و زبان سرخش را عليه پيرمرد تركتبار به كار نميانداخت و اگر مثل نكونام خيلي ريلكس با ناكامي تيم ملي كنار ميآمد و فريادهاي ديوانهوارش بر سر نوري را به دوربينهاي تلويزيوني هديه نميداد، شايد امروز زوج ناكام خوزه و رويانيان هم نميتوانستند به جرمي كه لابد خودشان هم نميدانند چيست، روي نام او قلم قرمز بكشند.
علي كريمي در دوران بازيگرياش يك خصلت عجيب داشت؛ وقتي در زمين مسابقه به هردليلي عصباني ميشد، ناگهان نبوغش گل ميكرد و بهترين نمايشهاي ممكن را ارايه ميداد. حالا شايد يك بار ديگر زمان آن رسيده باشد كه يكي از محبوبترين ستارههاي تاريخ فوتبال ايران، به خشم بيايد و با فرمي باورنكردني به ميدان رقابت بازگردد. امروز بيش از هر زمان ديگري در روياي تماشاي عصبانيت دوباره جادوگر به سر ميبريم؛ درست مثل روزي كه نگاههاي مغرورانه ليوون جائه را با هت تريك طلايياش جلوي كرهجنوبي جواب داد يا غش و ضعف مهدي هاشمينسب را با قيچي به يادماندنياش جبران كرد. كاش حرفهاي بياساس امروز هم به آقاي نابغه بربخورد. كاش او خشمگين شود از اينكه خوزه فوتبالش را تمام شده ميپندارد يا رويانيان به غده بدخيم تشبيهش ميكند. اين سناريوي تازه اخراج كه از استحكام منطقي كافي هم برخوردار نيست، به احتمال فراوان چندان طولاني نخواهد بود و كريمي به قلب ميدان تيمش برميگردد. امروز اگر اين ادعاهاي واهي و بهانهجويانه به علي بربخورد، ايمان خواهيم داشت كه او آن روز با نيرويي صدچندان به ميدان نبرد برميگردد. اين هم شايد يكي از خاصيتهاي عجيب نوابغ باشد؛ اينكه در وجود علي كريمي، زلف خشم و خلاقيت را به هم گره زدهاند و اگر اين يكي بجوشد، آن ديگري نيز خواهد خروشيد. اين جادوگر خسته، بايد دوباره بيايد و درست مثل روزهايي كه با موهاي بلند به هم ريخته و چين و چروكهاي عرقآلود پيشانياش بازيكنان حريف را تارومار ميكرد، اين بار اتهامات بيپايه و فرصتطلبيهاي شوم را دريبل بزند. او ميتواند اين كار را انجام بدهد، مثل همه كارهاي ديگري كه فكرش را هم نميكرديم و به دست او شدني شد؛ مثل شكم سنگيني كه بعد از اخراج از استيلآذين در حال سقوط، ناگهان در شالكه فيليكس ماگات روبه آب شدن رفت.
شايد رويانيان و دوستان ندانند كه چه بازي خطرناكي را شروع كردهاند. پرسپوليسيهاي متعصب با حذف هيچ ستارهاي كه منافع تيمشان را به خطر مياندازد مشكلي ندارند، اما مجازاتهاي بيمحاكمه، حكايت ديگري دارند. اينجا مظلومها هواخواهان ابدي دارند؛ بهويژه اگر مظلوم قصه، محبوبيتي چنين ديوانهوار هم داشته باشد...!