او در میدان یک پدیده است. یک جادوگر. کسی که این خاصیت را دارد تا حتی در بین هواداران دوآتشه حریف هم هواخواه داشته باشد و برایش هورا بکشند. جادوگری که میتواند به قول فوتبالیها در مستطیل سبز حتی روی یک دستمال دو، سه نفر را دریبل بزند، در بیرون از میدان و در زندگی نیز یک پهلوان است.
هرچند که علی کریمی از مقایسه شدن با امثال تختی فرار میکند، هرچند که او به قول خودش دنبال«فردینبازی» نیست ولی در مورد محبوبترین شماره هشت ایران فقط همین را بدانید که رفتار جوانمردانه و پهلوانوار او در سالی که گذشت حتی بارها اهالی هنر و موسیقی را وادار به تحسین کرد. محمدعلی کریمی پاشاکی، یک آدم عجیب و غریب است. او طوری رفتار میکند که حتی نزدیکترین دوستانش نیز نمیتوانند سادهترین چیزها را در مورد او پیشبینی کنند. در حالی که اکثر برنامههای تلویزیونی و رادیویی برای صحبت کردن با جادوگر سر و دست میشکنند، او بارها و بارها عادل فردوسیپور را برای رفتن به برنامه نود سر کار گذاشت و البته هر وقت هم که مصاحبه کرد، در مورد مشکلات و مسایل فوتبال یا حق و حقوق همتیمیهایش صحبت کرد. دکتر مهدی خانبانی، روانشناس پرسپولیس، استاد دانشگاه تهران و یکی از دوستان صمیمی علی کریمی در مورد جادوگر صحبتهای جالبی میکند:«پهلوان حتما از زورخانه و تشک کشتی بیرون نمیآید. علی کریمی یک پهلوان است که از فوتبال بیرون آمده و به مردم معرفی شده. او حتی این لیاقت را دارد تا با مطرحترین و محبوبترین پهلوانان این مرز و بوم مقایسه شود ولی متاسفانه از این قضیه فراری است!»
عیادت علی کریمی از بابک معصومی یکی از آن اتفاقهایی بود که هرگز نمیشود آن را فراموش کرد در حالی که کاپیتان سابق تیم ملی فوتسال کشورمان اسیر هزینههای بیماری سرطان شده بود، عیادت جادوگر از بابک فقط چند دقیقه طول کشید و به لطف پاکت کریمی بود که بار منت بعضی از آقایان از روی شانههای نحیف بابک برداشته شد.
این اتفاق در مورد مجتبی محرمی هم افتاد. در حالی که کاپیتان سابق پرسپولیس و تیم ملی فوتبال کشورمان به شدت زمینگیر شده بود، بعضی از آقایان فقط ادای افراد خیرخواه را درآوردند و به جای کمک به محرمی فقط مصاحبه کردند و البته چند فریمی با او عکس گرفتند! پس از روبهراه شدن محرمی و گذشت چند ماهی، مجتبی پیراهن شماره هشت علی کریمی را پوشید و به محل تمرین پرسپولیس رفت. جادوگر که از دیدن محرمی با پیراهن شماره هشت شوکه شده بود، با بغض کاپیتان سابق و شماره هشت پرسپولیس را در آغوش کشید و البته در همین حین بود که کریمی متوجه شد محرمی نام او را پشت پیراهنش حک کرده. محرمی پس از این اتفاق مصاحبه کرد و گفت که هزینههای درمانش را علی کریمی پرداخت کرده و بقیه فقط شعار دادهاند!
در حین یکی از بازیهای پرسپولیس بود که کریمی متوجه حضور یک جانباز جنگ تحمیلی در کنار نیمکت سرخها شد. جادوگر که متوجه علاقه این جانباز به خودش شده بود، به سمت او رفت. کریمی جانباز ویلچرنشین را در آغوش کشید و در گوش او گفت:«اگر شما نبودی نه علی کریمی وجود داشت، نه فوتبالی و نه ایرانی… شما به من لطف دارین ولی این منم که باید به شما افتخار کنم.»
برآورده شدن آرزوی مرتضی مهرزاد هم یکی از کارهای قابل توجه کریمی بود. بلندقدترین پسر ایران که از مشکل غدد رنج میبرد، در برنامه احسان علیخانی اعلام کرد که جدا از سلامتی، بزرگترین آرزویش دیدن علی کریمی است. جادوگر پس از پایان برنامه در رستورانی در خیابان سئول با مرتضی قرار گذاشت و هزینه عمل جراحی او را تقبل کرد تا آرزوهای مرتضی یک شبه برآورده شود.
امیرحسین کریمی هم کوچولوترین پسر ایران است که مشتری پروپاقرص اردوهای پرسپولیس در اصفهان است. امیرحسین در آخرین سفر کریمی و پرسپولیس مورد توجه جادوگر قرار گرفت و کریمی وقتی متوجه مشکلات امیرحسین شد به مهدی خانبانی ماموریت داد تا مدارک پزشکی امیرحسین را به پزشکان تهرانی بدهد و مسایل مربوط به او و هزینههایش را بررسی کند.
محبوبیت کریمی و رفتارهای خاص او بلند و کوتاه ندارد چون چاقترین پسر ایران هم تحت تاثیر جادوگر است. محسن پورمحمدی که به شدت هم پرسپولیسی است، در جریان بازی پرسپولیس– صبای قم مورد توجه کریمی قرار گرفت. جادوگر در نیمه اول بازی و وقتی در میدان بود با توجه به وضعیت جسمانی و حساسیتی که محسن نشان میداد متوجه او شد و در بین دو نیمه بود که کریمی به سمت محسن رفت و پیراهنش را به او داد. اشکهای محسن در آغوش علی کریمی از جمله صحنههای قابل توجه یک مسابقه ورزشی بود که نمیشود آن را به این زودیها فراموش کرد.
رفتار علی کریمی با کودکان کار هم در نوع خودش جالب و تحسین برانگیز است. کریمی به شدت به کودکان کار توجه دارد و شاید به همین دلیل است که در شبکههای اجتماعی مطالب زیادی در این مورد یافت میشود. کریمی شاید تنها کسی باشد که از پایتخت میتواند در طول یک روز رکورد خرید فال حافظ و یا گلهای درجه چندمی را بزند. نکته قابل توجه در مورد رویارویی کریمی با این بچهها در جایی است که آنها آنقدر کریمی را دوست دارند که وقتی او را در خیابان میبینند تشویقش میکنند و برایش گل پرتاب میکنند.
چند ماه پیش بود که یک جوان شهرستانی نابینا که مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود به عشق کریمی راهی تمرین پرسپولیس شد. او که هنوز فرزند خردسالش را ندیده بود میگفت عاشق دریبلهای جادوگر است. هرچند که یک دختر بچه تهرانی هم از پدرش قول گرفته بود تا به جای جایزه نمرههای ۲۰ او را برای دیدن کریمی به محل تمرین پرسپولیس ببرد، ولی نکته جالب در روزهای پایانی سال ۹۱ جایی بود که جادوگر هزینههای درمان یک نوزاد سرطانی را تقبل کرد و البته این در حالی بود که باشگاه پرسپولیس مطالبات کریمی را پرداخت نکرده بود و جادوگر به شدت از این موضوع ناراحت بود.
علی کریمی به پرورشگاهها، شیرخوارگاهها و مراکز نگهداری از سالمندان هم سر میزند. او به شدت تلاش میکند این قضیه رسانهای نشود، ولی هر چند وقت یکبار خبر یا عکسی از این رفتارهای خاص کریمی به بیرون درز میکند. امیر مهریزی(مدیرعامل سابق استیلآذین) به یکی از مراکز نگهداری کودکان بیسرپرست در یک منطقه دورافتاده در پیشوای ورامین رفت با صحنههایی روبهرو شد که حتی نمیتوانست آنها را باور کند. بچههای بیسرپرست پیراهن علی کریمی را پوشیده بودند و فوتبال بازی میکردند. امیر مهریزی در این مورد میگفت:«میدونستم کریمی زیاد از این کارها میکنه، ولی نمیدونستم تا اونجا هم میره. این مرکز ۱۲۰عضو داشت و اونطور که میگفتن جدا از بحث خوراک، علی برای خرید ماشین لباسشویی و امکانات دیگه هم به این مرکز کمک کرده. بچهها عاشق علی بودن و عکسهایی که با علی گرفته بودن رو به ما نشون میدادن!»
در مورد روابط و دوستی علی کریمی با یکی از بازیگران مسن تلویزیون و سینما هم صحبتهای زیادی به گوش میرسد. کریمی که از طریق مصاحبه و صحبتهای این هنرمند با یکی از مجلات، متوجه مشکلات و مسایل او میشود، از طریق دوستانش آدرس منزل او را پیدا میکند و همان شب وانتی حامل وسایل منزل به سمت منزل پیرمرد میفرستد.
با نظر دکتر سلیمی(شهردار منطقه ۲۲ تهران) و حمید استیلی بود که قرار شد مجسمه جادوگر در ورزشگاه جدید منطقه وردآورد که محله سابق علی کریمی بوده ساخته شود، ولی کریمی حتی برای دیدار با مجسمهساز هم اقدامی انجام نداد و با ساخت مجسمهاش مخالفت کرد. جادوگر معتقد است در ایران انسانهای بزرگ و شاخص زیادی وجود دارند که اگر قرار است مجسمهای ساخته شود، باید از این افراد باشد.
ماجرای پیرزن بیماری که در روزهای پایانی سال ۹۱ سوار ماشین کریمی شد، میتواند حسن ختام خوبی برای این گزارش باشد. پیرزن که کریمی را نمیشناخت، در حالی که مقابل مطب دکترش زمین خورده بود، با کریمی آشنا شد و پایان آشنایی در یکی از محلههای پرترافیک پایینشهر بود. کریمی وقتی متوجه بیماری پیرزن و وضعیت خانوادگی او شد، جیبهایش را خالی کرد و کار به جایی رسید که او برای پر کردن باک بنزین ماشینش از دوستش پول قرض کرد!
اینها گوشهای از رفتارهای خاص کریمی بود… سوپراستار دوستداشتنی که امیدواریم در سال جدید نمونههای شبیه آن را پیدا کنیم!
منبع خبر: سید احسان هاشمی – روزنامه گل – ۴ اردیبهشت ۱۳۹۲